بعد از دوسال و دوازده  روز ، روزه گرفتم. اذان که شد ، گفتم اللهم لک صمت و علی رزقک . اشک دوید تو چشمهام ، دیگه داره میشه بیست سال ولی هزارسال هم بگذره جای خالی اش یه حفره عمیقه . جای خالی داداش که بیشتراز هرکسی که میشناختم زندگی کرد و زود رفت. نمیدونم چرا ولی سه چهار روزه دلم تو خونه قدیمی پدری مونده ، لب ایوان ، کنار پنجره ها ، زیر نورها ، تو حیاط.ای وای از اون سالها که فکر میکردم هزارسال ادامه دارند . سالهای هفت نفره بودنمان! 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انجمن علمی-آموزشی دبیران شیمی گیلان البسه پزشکي پونه پلاس ستاره مسافر ميوا وبساز ، طراحی سایت جزوه دار حسابداري کرج فروشگاه بدلیجات راد سلطان سینمای جهان