من آدم اعلام تصمیم سال جدید و برنامه ریزی سال جدید و نبودم و نیستم. اما در این چندماه با حجم زیادی از دروغ و سطوح مختلف دروغگویی و پیچ در پیچ بودن روابط آشنا شدم که تصمیمم در سال جدید سکوت است و لاغیر.چرا؟

چون دیدم آدمها از ترس قضاوتها و تهمت ها بسیار به هم دروغ می گویند.آدمها از روی عادت از روی ترس از روی مکر از روی حقارت بسیار دروغ می گویند.

نزدیکان و دوستان من هم مثلا نسبت به من سطوح دروغ گویی متفاوت دارند. یعنی مثلا هرکسی تا سطح خاصی راست گو هست و به مرز که رسید دروغ می گوید.

دروغ و تهمت و غیبت و سخن چینی از هم جدانشدنی هستند. با گفتن هرکدام ، دیگری هم پیش می آید.

ضمن اینکه فهمیدم انتقال حرف حتی ساده ترین حرفها که شاید یک جمله خبری ساده باشند، چقدر کار نادرست و زشتی است وقتی خودم با دو حرف ساده که پیش دیگری بازگو کردم سبب گسستگی آدمها و روابط شدم. یا فردی را نسبت به فرد دیگر بی اعتماد کردم.در حالی که حرفی که منتقل شد یک حرف ساده بود ولی دو طرف طیق سوابق رابطه ای و حرفهای گذشته  که من بی اطلاع بودم، طور دیگری برخورد کردند.

و متاسفانه آبرو و اعتبار آدمها در گرو زبان هاست!

و خدای مهربان چقدر در این رابطه سخت گیر است .


آن روز یک حرف بامزه ی زهرا را به مامانم گفتم . زهرا من را صدا زد و به اتاق برد و گفت مامان این حرف من خصوصی بود. فقط به تو گفتم. چرا به مامان جون گفتی.

گفتم خب تو به من نگفتی که راز هست.

معذرت خواهی کردم و گفتم چشم از این به بعد رعایت می کنم!

گفت مامان نیاز نیست من به شما بگویم کدام حرف راز هست یا نیست. مثلا من خودم وقتی کسی چیزی می گوید در ذهنم حرف آ ن فرد را تصور میکنم تا معنی اش را بهتر بفهمم. بعد طبق آن چه که فهمیده ام، تصمیم می گیرم حرف را راز حساب کنم یا نه.

مثلا اگر به شما بگویم یک لیوان آب بده راز نیست ولی وقتی از احساساتم صحبت می کنم خودت باید متوجه بشوی که راز هست.


شرمنده شدم !





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Vinod تناسلی acid-sulfuric وبسایت رسمی لک موزیک قالب آزمایشی Dark Army Team بلاگی برای فایل فولدر Türkçe öğren